رسید دوش ندایی از ین بلند رواق


کو ای مقیم زوایای شهر بند فراق

درین حضیض چرا گشته ای چنین محبوس


گذر چو طایر قدسی زاوج این نه طاق

منافقند و ریایی جمیع اهل بشر


بیا به صحبت یاران بی ریا و نفاق

ترا به روز ازل با جیب عهدی بود


چه آمدت که فراموش کرده ای میثاق

مرو به قول مخالف بهر زه راه حجاز


و گرنه راه نیابی به پردهٔ عشاق

کسی که مسکن اصلیش عالم علوی است


چه می کند به خراسان چه میرود به عراق

زخویش بگذر و بازای سوی ما خسرو


که نیست خوشتر ازینجای در همه آفاق